جدول جو
جدول جو

معنی گره زدن - جستجوی لغت در جدول جو

گره زدن
گره بستن، گره دادن، گره در چیزی انداختن
تصویری از گره زدن
تصویر گره زدن
فرهنگ فارسی عمید
گره زدن(شِ کَ تَ)
بستن. عقده زدن:
موئی چنین دریغ نباشد گره زدن
بگذار تا کنار و برت مشکبو شود.
سعدی.
گره بر سر بند احسان مزن
که این زرق و شید است و تزویر و فن.
سعدی.
خوردۀ جان میجهد از سنگ بیرون چون شرار
میزنی چندین گره بر روی یکدیگر چرا.
صائب (از آنندراج).
، کنایه از ذخیره نهادن، مال دنیا جمع کردن. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
گره زدن
عقده زدن، بستن
تصویری از گره زدن
تصویر گره زدن
فرهنگ لغت هوشیار
گره زدن
لربطٍ
تصویری از گره زدن
تصویر گره زدن
دیکشنری فارسی به عربی
گره زدن
Knot
تصویری از گره زدن
تصویر گره زدن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
گره زدن
faire un nœud
تصویری از گره زدن
تصویر گره زدن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
گره زدن
ผูก
تصویری از گره زدن
تصویر گره زدن
دیکشنری فارسی به تایلندی
گره زدن
گانٹھ لگانا
تصویری از گره زدن
تصویر گره زدن
دیکشنری فارسی به اردو
گره زدن
গিঁট বাঁধা
تصویری از گره زدن
تصویر گره زدن
دیکشنری فارسی به بنگالی
گره زدن
結ぶ
تصویری از گره زدن
تصویر گره زدن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
گره زدن
kufunga fundo
تصویری از گره زدن
تصویر گره زدن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
گره زدن
düğüm atmak
تصویری از گره زدن
تصویر گره زدن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
گره زدن
打结
تصویری از گره زدن
تصویر گره زدن
دیکشنری فارسی به چینی
گره زدن
לקשור
تصویری از گره زدن
تصویر گره زدن
دیکشنری فارسی به عبری
گره زدن
매듭을 짓다
تصویری از گره زدن
تصویر گره زدن
دیکشنری فارسی به کره ای
گره زدن
mengikat simpul
تصویری از گره زدن
تصویر گره زدن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
گره زدن
गाँठ लगाना
تصویری از گره زدن
تصویر گره زدن
دیکشنری فارسی به هندی
گره زدن
een knoop maken
تصویری از گره زدن
تصویر گره زدن
دیکشنری فارسی به هلندی
گره زدن
fare un nodo
تصویری از گره زدن
تصویر گره زدن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
گره زدن
hacer un nudo
تصویری از گره زدن
تصویر گره زدن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
گره زدن
зав'язувати вузол
تصویری از گره زدن
تصویر گره زدن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
گره زدن
завязывать узел
تصویری از گره زدن
تصویر گره زدن
دیکشنری فارسی به روسی
گره زدن
zawiązywać węzeł
تصویری از گره زدن
تصویر گره زدن
دیکشنری فارسی به لهستانی
گره زدن
einen Knoten machen
تصویری از گره زدن
تصویر گره زدن
دیکشنری فارسی به آلمانی
گره زدن
fazer um nó
تصویری از گره زدن
تصویر گره زدن
دیکشنری فارسی به پرتغالی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پره زدن
تصویر پره زدن
حلقه زدن، دایره وار ایستادن مردم یا لشکریان، پره بستن
فرهنگ فارسی عمید
اشک ریختن: چندان که زدم گریه باین شعله جانسوز ساکن نشد آتش زدرون آب زبیرون. (میرشاهی)
فرهنگ لغت هوشیار
گرداگرد گرفتن حلقه زدن دور کردن چنبر زدن دایره بستن پره کردن پره کشیدن پره داشتن پره بستن
فرهنگ لغت هوشیار
ایجاد شدن گره. یا گره شدن در حلق. در گلو گیر کردن: آب حیوان چو شد گره در حلق زهر گشت ارچه بود نوش گوار. (سنائی) یا گره شدن سرمه. باقی ماندن اندکی از آن و چسبیدن: چشم ما بر پیچش زلف است بر رخسار نیست سرمه چون گردد گره در دیده کم از خار نیست (سنجر کاشی) یا گره شدن عمر. کوتاه شدن آن: بمن هم چون خضر دادند عمر جاودان اما گره شد رشته عمرم زبس بر خویش پیچیدم. (صائب) یا گره شدن کار. گره در کار افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنه زدن
تصویر گنه زدن
گناه زدن، یا گناه بخود (بر خود) گناه زدن برخود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پره زدن
تصویر پره زدن
((پَ رِ. زَ دَ))
حلقه زدن لشکر از سوار و پیاده گرد شکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کره زدن
تصویر کره زدن
Butter
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کره زدن
تصویر کره زدن
passar manteiga
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کره زدن
تصویر کره زدن
buttern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کره زدن
تصویر کره زدن
smarować masło
دیکشنری فارسی به لهستانی